LOVE
ی یکی از خونه هارو آوردم پایین وقتی اومد بیرون و سرم داد زد وعصبانی شد فهمیدم این همون دختر آرزوهامه که همیشه منتظرش بودم. بعد از اون اتفاق هر هفته می رفتم Jigare man boode SH
بمان با من که من بی تو صدایی خسته در بادم، در این اندوه بی پایان بمان تنها تو در یادم ، شبیه برگ پاییزی پر از احساس دلتنگی ، مانند یک دریا ، زلال و صاف و بی رنگی ، نگاهت بیقرار کیست؟ تو ای خاتون دریاها ، تو ای محبوبه شبها ، تو ای زیباتر از رویا ، چه شبهایی که من بی تو خزان عشق را دیدم ، ولی از عشق گفتم باز، کنار غصه روییدم ، بلور اشک های من همان آغاز تنهایی ست ، مرور خاطرات دل عجب تکرار زیبایی ست.
قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت |